باغ ایرانی
ناگفته از نامش پیداست که خطمشی مشخصی را در مسیر تاریخ معماری ایران زمین دنبال میکند؛ از معماری باغهای گذشته میتوان به باغ شازدهماهان، باغ دولتآباد یزد، باغ چهلستون اصفهان، باغ ارم شیراز و باغ فین کاشان اشاره کرد؛
معماری مبتنی بر طبیعت و آب.
آنچه در پروژهی باغایرانی اتفاق افتاده است، هوشمندی معمارانه است که در پس نگاه به تامین نیازهای امروزی جامعهی مدرن قرن بیست و یکمی، با حفظ درختان کهنسال و طراحی فضای سبز ماندگار و بی نظیرش تلاش کرده تا روح ایران دیروز را در ایران امروز بدمد.
صدای پرندگان در میان درختان پیر شمیران و القای حال و هوای طهران دیروز در اطراف و حوالی دو برج سر به فلک کشیده و مدرن امروز، حس و حالی که در کمتر جایی از تهران دود آلود این روزها میتوان سراغ گرفت ….
باغ ایرانی، نماد اصالتی است که از دل تاریخ معماری و زندگی سنتیمان سر برون آورده است.
چند دهسالی که به عقب بازگردیم؛ طهران، شهر چناران بود و بوستانی پر رونق از درختان تنومند و پس کوچههای کاه گلی، بوی خاک و برگههای ریخته بر سنگفرشهای سرد و گرم چشیدهی تاریخ.
چند دهسالی که به عقب بازگردیم؛ طهران بود و صدای جیرجیرک های لای بوتههای همجوار در کوی و محلههای تو در تو و آدم های شریف بی تکلفی که بانگ اذان مغرب، حال رفتن به مسجدشان بوده و درکشان از جهان پیرامون ادب بود و مستانهگی همسایگی با ساده زیستی مدام …..
چند ده سال پیش ؛ صبح خیلی زود، پیاده از میان چنارهای قد برافراشته شمیران که میگذشتی، پل تجریش، غوغای صدا بود و ولولهی دستفروشان و گاریدستی و درشکههای اسبی، صدای لبو فروش و پرخاش شاطر سنگکی و فریاد آژان گنداخلاق با آن سیبل های پهنش در هم میآمیخت.
نمکی به جای نان خشک ته ماندهی مردم، سنگ نمک میداد و لحاف دوز برای لقمهای نان، صدای “کار لحاف دوزیه …” سر میداد.
شبها از میان درختان شمیران صدای بوف میآمد و خواب شبانه، باهار خواب پشت بام بود و خنکای البرز که صورتها را مینواخت.
و مردم، این باید هموارهی هر جامعه، پنداری حالشان از امروز بهتر بود.
بچهها لیلی بازیهای کودکانهگی؛ زنان چادر رنگی، جاهلان کلاه مخملی و سالمندان نشسته بر پیرنشین خانههایی با دیوارهای گلی ….
پنداری همه چیز بیانتها بود. بی بنبست؛ بی غصه انگار؛ و گویی که بنا بود تا زمان همان جا بایستد و ساعتهای شماطهدار، تا ابد به خواب روند، چه شد که این ها را گفتم؟
طهران، این کلانشهر درندشت بیپروا، در طول سالیانی که از سر گذرانده با نشیب و فرازهای بسیاری دست و پنجه نرم کردهاست؛ سختیهای بسیاری را به جان خریدهاست، تخریبهای بسیاری را تجربه کردهاست.
و امروز، راه توسعه از ساخت و ساز میگذرد. باغها، برج میشوند و خانههای خاطرهانگیز محلههای تودرتوی شمیران، تخریب میشوند و به جایشان ساختمانهای بدقواره و کوتاه و بلند، قد راست میکنند.
برجهای بلند مرتبه میسازیم و باغها و درختان و افق آسمان را از هم دریغ میکنیم تا بالکنی مشرف به یک باغچهی کوچک، نهایت آرزویمان شود….
“لوتوس” اما در این هنگامهی افسار گسیختهی توسعه چه راهکاری اندیشیده است؟
شرکت مهندسی و اقتصادی لوتوس با زمینی روبرو شد با وسعت یک هکتار؛ یک هکتار زمین منتظم در بهترین نقطه پایتخت؛ و وقتی حرف از یک هکتار زمین بریا ساختمانسازی به میان میآید، بیتردید، درخت این موجود دوست داشتنی بی آزار نقش اول نمایش تخریب است.
اما لوتوس با درختان همان گونه رفتار کرد که با انسان.
به احترام درختان کهنسال و سر به فلک کشیدهی این باغ، برجها عمودی شدند و از درختان انبوه زمین فاصله گرفتند. بنا از بستر به ارتفاع رفت و باغ حفظ شد. اما تنها درختان مسالهی اصلی نبودند.
در میان این درختان انبوه، کوشک ارزشمند و تاریخی بی نظیری قرار داشت که حفظ و احترام به آن، پاسداشت میراث فرهنگی کشور بود و وظیفهای ملی، چالش تازهای آغاز شد؛
چگونه میتوان برجسازی کرد، بدون آسیب رساندن به بنای تاریخی موجود؟
لوتوس تصمیم گرفت تا بهترینها را گردهم آورد تا آنچه به زعم بسیاری از سازندگان، سنگ سر راه تلقی میشد، تبدیل به ارزش افزوده کند.
بنا مانا شد.
به دور آن حصاری از فلز و ایمن از زخم ساختمان سازی برپا کردند تا از گزند کارگاه ساختمانی دور بماند. و این همان ارزش افزودهی پروژه شد. ساختمانی که مسائل را در خودش حل کرده بود و برای حفظ ارزشها، بسیاری از امکانها را نادیده گرفت و از سود اقتصادی آن چشمپوشی کرد تا بخشی از تاریخ طهران، شهر چناران، کانون فرهنگ و معماری حفظ شود و بر جای بماند. کوشک فخرالدوله مرمت شد و به عنوان بخش مهمی از پروژه، نقش تاثیرگذاری را برعهده گرفت.
شاید اگر هر پروژه و هر ساختمانی که در شهرمان بنا میشود، زیر لایهای از تفکر، ایدهپردازی و خلاقیت را جان مایه ی طراحی و اجرای خود بداند، توسعه الزاماً منجر به نابودی نباشد. توسعهی سالم نیازمند خلاقیت و احترام به ارزش هاست. ایدهها ساختمانها را جان میبخشند. و چه بهتر اگر این ایدهها در مسیر توسعهی پایدار اتفاق بیفتند. زیرا که پایداری، باید بلاشک آینده است.
برای تعریف درست ماهیت یک هویت مانا، معماری پایدار، لازمهی فرآیند ساختمان سازی و توسعه اقتصادی است. باشد تا رستگار شویم ….
فخرالدوله؛ دختر امینالملک و مادر مهندس امینی در منطقهای به نام “الهیه” میزیسته. منطقهای خوش آب و هوا و پر از چناران سر بر آسمان کشیدهای که هنوز بخشی از آنها استوارند و بر اطرافشان سایه افکندهاند.
“اصالت” از تاریخ برمیآید و تاریخ، گواه ماندگاری است از میراث به جای مانده از یادها.
باغ ایرانی، تلاشی است برای پاسداشت و نگهداشت یکی از صدها میراث تاریخی و فرهنگی و طبیعی پایتخت.
زمین شریف باغایرانی، دست به دست و نسل به نسل به افرادی رسیدهاست که قدر و منزلت آن را خوب میدانند که آبشخور منزلت از ریشهی پاک زمین است؛ که احترام به آنچه بر جای مانده است، مسئولیت اجتماعی خالقان “باغ ایرانی” است.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
دفتر مرکزی
تهران - ولنجک - خیابان چهاردهم - پلاک ۲۸ - ساختمان وفا - طبقه ۵ - واحد ۵۰۱
تلفن : 02126808948 _ 02126808892 _ 02126808356
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.